![](/upload/khaterat7/037[1].jpg)
سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پا برجا ست...
سلام بر روی ماه تو، عزیز دلم ، سلام از ماست...
تو که رویایی کوتاهی، دعائی هر سحر گاهی...
شدم خام عشقت، چون مرا اینگونه میخواهی...
من آن خاموش خاموشم، که با شادی نمی جوشم..
ندارم هیچ گناهی، جز ، که از تو چشم نمی پوشم...
در غم، در شکل آوازی، شکوه اوج پروازی...
نداری هیچ گناهی جز، که بر من دل نمی بازی...
مرا دیوانه میخواهی، ز خودی بیگانه میدانی...
مرا دل بافته چون مجنون ، ز من افسانه میخواهی...
شدم بیگانه با هستی ، زخود بی خود تر از مستی...
نگاهم کن نگاهم کن ،شدم هر آنچه میخواهی...
بشکست ای دل شهامت کن، مرا از غصه راحت کن...
شدم انگشت نمای خلق، مرا تو درس عبرت کن...
نکن حرف مرا باور ،نیابی از من عاشق تر...
نمی ترسم من از اغرار، گذشت آب از سرم دگر...
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جا ست...